امشب در هوای گرفته اتاقم

در نور مجهول و نداشته اتاقم

تنها نشسته ام و به تو می اندیشم

قهوه ای سرد مینوشم

پیپی گرم می کشم

جامه ای از خیال تن تو میپوشم

و ساعت و زمان را به عقب بر میگردانم

تو را در کنار خویش میابم

تو می آیی

مثل قبل در آغوشم میکشی

پنجره را می گشایی

نور می آید

می پرسی باز

سوالی که بار ها پرسیدی

معنی کن

زندگی مرگ عشق

این سوال سخت را بار ها پاسخ گفتم

و باز می گوییم

با مداد رنگی

زندگی مرگ عشق یعنی



تو