تو زیباترین جلوه از نقوش زیبا طرح های فیروزه ای خداوندی
الان یک سال میشه که حبس در تفکرات تیره خودم بودم ...
خودم را زندانی احساسات ... خلا نبودن افراد ... و اتفاقات بد گذشته خود کرده بودم ...
چی فکر میکنی پیش خودت ...
خودت که داری میبینی همه چی را، من اتاق و سیگار و لحظه های تلخ مثل عرقی که داره این آدم را میسوزونه.
عزیزم این روزها هم با همه سختی هایش میگذرد ...
تنها تو میمانی ... تا انتهای این راه ... البته که خودت نیستی و این جز خیال من نیست ....
راستی خیال که خیس نمیشود ... چتر لازم نیست.