بچگی ها پسرخاله ام را که می دیدم که با دوچرخه می رود خرید و زورش هم به من می رسد با خودم حساب می کردم سه سال دیگر این اختلاف سنی تمام می شود و من هم اندازه ی او می شوم و می توانم با دوچرخه بروم خرید. چهار سال دیگر هم از او بزرگتر می شوم و زورم به او خواهد رسید...
نسبت به خیلی های دیگر هم این محاسبه را انجام می دادم و منتظر بودم که اندازه ی آنها بشوم یا اینکه از آنها بزرگتر شوم...
حتی گاهی محاسبه می کردم که کی اندازه ی بابا می شوم...
کم کم متوجه شدم که فقط من نیستم که رشد می کنم بقیه هم در حال رشد هستند و فاصله های سنی هیچ وقت کم و زیاد نمی شوند...
این روزها به دور و بری ها و اطرافیان که نگاه می کنم می بینم که انگار بعضی ها زودتر از بقیه بزرگ شده اند. بعضی ها رشدشان کم بوده و بعضی ها سریع.
بعضی ها که از من کوچکتر بودند حالا از من بزرگترند.
بعضی ها که بزرگ بودند حالا کوچک شده اند....
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.