و تو چه میدانی بر من چه میگذرد در این شب ها

شب هایی که تا صبح بیدارم ...

شب هایی مست میگذرانم تا سپیده دم

آری .. حال من در این شب ها تعریف کردنی ست ..

حالی که ازتو دارم و از تو سرچشمه می گیرد

بیا و بمان و نرو

در این شب هایی که تمام نمیشود ...


در این شب ها صدایم را هیچ کس نمیشنود ...

بیا و گوش شنوای ناله های من باش

در این شب هایی که هیچ کس مرا نمیبیند ...

بیا و چشم بینای حال این سراپا مست باش


و در این شب هایی که تو خوابی

تو چه میدانی بر من چه ها که نمی گذرد


اصلا تو چه میدانی که من چه میگویم ...